جشن تولد مامان یاسی19/3/91

رونوشت١: تاریخ ١٩خرداد که تولد مامان یاسی بود بابا اصغر وآرین ودایی ها همه با هم برای مامان تولد گرفتند آرین با دیدن کیک تولد مامان می گفت تولد منه وهمه شم ها را روشن می کرد وفوت می کرد ومی گفت تولدت مبارک .....و با گلی که بابا خریده بود همش می رقصید وکیک را انگشت می زد وحسابی خندیدیم ،شب جالب بود .....

رونوشت ٢:آقاپسرگل مادر دوسال ودوماهگی از پوشک راحت شد بلاخره باهمکاری مهد ومامان یاسی پسرما یک مرحله بزرگ زندگی خودرا گذراندآقا آرین پایان نامه تحصیلی سال دوم مهد خود را درتاریخ ٣٠/٢/٩١ دریافت کرد والان به مدت دوسال است که درمهد پریان کوچولو است.جدیداجملات راکامل بیان می کند ووارد دوسال سه ماه شده ودیگه مرد شده سعی میکند همه کارهای را خودش انجام دهد دیروز به من می گفت مامان بابا چرا نمی آید مهد دنبالم و ساعت آمدن پدرش را می داند وسرساعت میگوید بابا کجاست چرا نمی آید ....

رونوشت ٣:تاریخ ٢٥/٣/٩١ جمعه رفتیم خونه آیناز کلی با هم آهنگ گذاشتن ورقصیدن وبره ناقلا را دیدن اینقدر شیطنت کرد که روز به زمانی که از مهد تحویل گرفتم خواب بود وتا ساعت ٥ خوابیدوبعداز انجام دادن کار منزل  تصمیم گرفتم کمی مطالعه کنم اصلا اجازه نمی داد کتاب را باز کنم من قید کتاب خواندن را زدم و با آرین رفتم حیاط ،ایلیا و مامانش حیاط بودندوکمی صحبت کردیم وآمدیم بالا وبابا آمد جدیداآرین تو غذا خوردن خیلی اذیت می کنه همش دوست داره هلو بخورد ....