شيطنت هاي پسر گلم
از اول فروردين كه حق شير مامان ياسي تمام شده ساعت خواب آقا آرين تغيير كرده وموقعي كه مي رم تحويل مي گيرم آقا خواب تشريف دارند وتا منزل كلي من را اذيت مي كند ووقتي كه خونه مي رسيم از خواب بيدار مي شه وبه من ميگه مامان ياسي بيا بيا...بيا با هم بازي كنيم با وجود اينكه خيلي خسته هستم باهاش بازي مي كنم وبعد از بازي كردن مي گه دوچرخه را برداريم بريم حياط بازي كنيم ...خلاصه اينكه نه مي زاره بخوابم اگه چشمم را ببندم مي گه مامان نخواب بازي كن يا به بهانه هاي ديگه مي گه برو برام آب بيار يا شير مي خواهم ...ومن از خوابيدن پشيمون مي شوم ....
وقتي بهش مي گم مهد چه گارهايي انجام دادي ميگه نقاشي كشيدم ،خمير بازي كردم ،ناناي كردم وخوابيدم بيدار شدم مامان ياسي اومد دنبالم
شيطنت موقع خواب وسط من وبابا مي خوابه ويه دست بابا ويه دست مامان را مي گيره ومي خوابه وميگه مامان برام شعر بخون وشعر هايي كه تو مهد ياد گرفته را موقع خواب با هم مي خونيم از جمله.......
خرگوش من چه ناز گوشاش چقدر دراز
مي خوره برگ كاهو مي دوه مثل آهو