دریا
روز پنج شنبه همراه پدر جون ومادر جون رفتیم دریای انزلی وقتی رسیدم سر پل غازیان باران شدید شد ماخیلی ناراحت شدیم چون به خاطر دریا رفته بودیم شمال، ولی نمی تونستیم به خاطر باران شنا کنیم بیشتر از همه ناراحت آرین جون بودم چون همش می گفت بریم شنا کنیم پدرجون کلی مارا امیدوارکرد گفت که هرچه بریم جلوتر هواخوبه سر زغال اخته شرط بستیم حدود ده کیلومتر که رفتیم جلو هوا صاف شد وکنارساحل قو نشستیم وقتی رسیدیم کنارساحل آرین شروع کردبه شن بازی یک دفعه باسررفت تو آب وترسیداز آب خیلی اذیت کرد همش می گفت که مامان وبابا نرن تو آب .سعی کردیم با قایق خودش آرام ببریم توآب وماهم کنارش شنا کنیم ولی خیلی کم تو آب ماند ولی بعداز نهار خودش تنها کنار ساحل شن بازی می کرد وترسش ریخته بود بعدازدریارفتیم رضوانشهر تمشک کندیم چه تمشک های خوشمزه ای بود .....(دوسال وسه ماهگی)