سال1392سال مار
ما مثل همیشه رفتیم شمال که درکنار خانواده باشیم چون عروسی پسر عموی مامان یاسی بود ما از ٢٧ رفتیم شمال چون ٢٨ عروسی نیما بودآرین منتظربود که بره عروسی وکلی توعروسی با آیناز وابوالفضل رقصید وموقع تحویل سال خونه باباجون بودیم وبعداز ظهررفتیم خونه مادرجون ....
ما تا ٥عید شمال ماندیم چون مامان وبابا می خواستند برن سرکار ٥عید آمدیم تهران ،تهران خیلی خلوت بود خستگی سفر را داشتیم کلی استراحت کردیم دوباره ٨تا ١٥ رفتیم شمال آرین دوبارتولد گرفت روز٨منزل مادر جون وروز ٩ منزل مامان جون ......
سیزدهم عید با مادرجون اینا رفتیم ماسوله عموناصر وخانواده همسرش نیز همراه ما بودنندخیلی خوش گذشت رفتیم بعداظهرکه درکنارخانواده بابا اصغر باشیم دیدیم آنها آمدن خونه کلی ضد حال بود.....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی