آرین آرین ، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره

آرین

پایان سال 90

1391/2/4 12:35
نویسنده : یاس
293 بازدید
اشتراک گذاری

امروز ١٤روز مانده به پایان  سال نود سال خوبی بود ازجمله اتفاق های خوب سال نود این بود که آقا آرین دارای یه پسر عموی ناز به اسم آقا هیراد شدواتفاق دیگر نقل مکان مادر جون از رودسر به رشت بودو دیگری چیدن برنامه خواستگاری دایی یاسر وازدواج عمو امیر با سپیده جون و.....

چیزی به تولد پسر گلم نمانده قرار است که تاریخ ٢٥ بریم شمال خونه مادرجون وکل عید آنجا هستیم وآنجا برای آرین تولد میگیریم 

امروز پنج ١٩/١٢/٩٠ قرار است مادر جون بیاد تهران خونه ما

مامان یاسی امروز ماموریت است آرین مهد وقرار بود که مادرجون بیادفرودگاه دنبالم وبریم دنبال پسرم ووقتی آقا آرین دایی ومادر جون وپدرجون رادید کلی خوشحال شد ورفتیم خونه وکلی با دایی جون بازی کرد دو روز پیش ما بودند ورفتیم خرید برای مادر جون ووقت خداحافظی رسیده بود آقا آرین کلی ناراحت بود ومن بهش قول دادم که به زودی بریم شمال پیش آنهاو عید آنجا بمانیم 

  امروز ٢٥/١٢/٩٠قرار بود که برویم شمال  ساعت ٣ حرکت کردیم وساعت ٨منزل پدر بزرگ مامان یاسی رفتیم برای مراسم پدر بزرگ وشام آنجا بودیم وآخر شب رفتیم منزل مادر جون ودو روز آنجا بودیم وقرار بود ٢٧ بریم میانه عروسی عمو مرتضی که برف شدیدی آمد ومانتوانستیم بریم عروسی وتصمیم گرفتیم بریم خونه باباجون قریب صبح رفتیم آنجا مسیر پوشیده شده بود از برف ودو روز آنجا بودیم بابا رفت شکارودو تا پرنده شکار کردشب ٢٩ قرار بود خاله آمنه از کربلا بیاییدومابریم منزلشان به دلیل گردوغبار شهر عراق پرواز آنها کنسل شد وساعت ٩ رسیدند وخاله برای آقا آرین یه تانک قشنگی آورده بود وهمگی شام آنجا بودیم پسر گل ماکلی بازی کردوخوش گذشت 

 

niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آرین می باشد