آرین آرین ، تا این لحظه: 14 سال و 23 روز سن داره

آرین

خرید ماهی سفره هفت سین

دیدن ماهی برای آقا آرین جالب بودوخیلی خوشش آمده بود  از مهد تامنزل ماهی را خودش آورد ودر راه براش توضیح دادم که بریم خانه وماهی را توی تنگ بندازیم وعید روی سفره هفت سین قرار بدهیم خلاصه از دیدن ماهی کلی لذت برد وبراش قصه می خواند پشت تنگ را می زد تا ماهی حرکت کندودستش را توی تنگ می انداخت و می خواست ماهی رابگیرد.   ...
4 ارديبهشت 1391

متولدين فروردين ماه

  مردي است رك و راست ، پر جنب وجوش،جوانتر از سنش،هوشيار وزرنگ،شايسته،،تند وآتشين ،مزاج و پرحرارت ،عاشق وپيشه ،حادثه جو ،حسود،پر توقع ورياست طلب كه دوست دارد رهبر وفرمانده باشد،او بهترين مرد دنياست    ...
23 فروردين 1391

تولد یکسالگی

به دلیل اینکه پسرعموی مامان یاسی تاریخ ١٤/١٢/٨٩ فوت کرده بود وبعد ازآن  پدربزرگ مامان به دلیل غم از دست دادن نوه پسری خود در تاریخ ٤/١/٩٠فوت  کرد به همین دلیل نتوانستیم برای پسرگلم تولد بگیریم ولی روز سیزده عید به اتفاق خانواده بابارفتیم سید آباد وآنجادر فضای سبز یه تولد مختصری گرفتیم عمه های بابا وخانواده آقای سلطانی هم  همراه ما بودند         ...
22 اسفند 1390

روز به یادماندنی8فروردین

سلام اسم من آرین است در تاریخ ٨/١/١٣٨٩ساعت ٩:٤٥در بیمارستان آریا رشت متولد شدم باوزن 400/3وقد٤٩واندازه دورسر٥/٣٤ودكتر زمان تولدم فرزانه كاري بود اینم وبلاگ منه فعلامامان می نویسم اما وقتی خودم بزرگ شدم ادامه میدم  باتشکر نظریادتون نره       ...
22 اسفند 1390

مسافرت های

اولین مسافرت سال ٨٩رفتن به میانه بو د که دوست بابا عمو مرتضی از مکه اومده بود همراه عمو علی رفتیم  به دیدنش ودو روز  آنجا بودیم رفتیم یه آبشار  خیلی قشنگ خارج از شهر میانه  تابستان٩٠ رفتیم طالقان با دوست بابابرای اولین بار بود بعدظهر بود حرکت کردیم ورفتیم کنار رودخانه نشستیم وشام خوردیم وراه افتادیم  آمدیم  یکی دیگر از سفر هاتابستان ٩٠ رفتن به سد ساوه برای گرفتن ماهی  باهمکار بابا رفته بودیم  وکلی ماهی گرفتیم صبح زود حرکت کردیم ورفتیم کنار سد چادر زدیم وانجا مشغول ماهی گرفتن بودیم دیدیم آقا آرین رفته تو آب داره آب بازی می کنه کلی بهش خوش گذشت من براش پنج دست لباس برده بودم همه لباس شو خیس...
22 اسفند 1390

خاطرات

آقا آرين بزرگترين عيدي سال 1389بود كه خداوند به ماداداوبعد از تولد به مدت دو ماه مهمان مادر جونش(شهرستان رودسر)بودوپسر گل ما21روز بعد از تولدش در تاريخ 29/1/٨٩ توسط دكترآزادختنه كرديم و يك هفته بعدپدر بزرگش برايش جشن بزرگي گرفت. به دليل اينكه مامان ياسي چيزي در زمينه بچه داري بلد نبود ناچار بود بابا راتنها بگذاردوخلاصه اينكه دو ماه آموزش ديد وپايان ارديبهشت به منزل ما كه در تهران است برگشتيم وقرار بود كه مامان ياسي 1/3/89به دليل نداشتن مرخصي به محل كار خودش برگرددوكلي دنبال مهد كودك چرخيديم به دليل اينكه آرين جون سه ماهش بود هيچ مهدي  قبول نمي كردند.خلاصه يك مهدي به نام گل بهشتي چون تازه تاسيس شده بود وفرزند كم داشت...
21 اسفند 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آرین می باشد